فرايند توليد بهينه، حاصل کاهش و حذف ضايعات است. براساس تعريف واژه‌‌‌‌‌‌‌‌‌نامه انگليسي وبستر، ضايعات به مفهوم مواد مازاد بر توليد است. «شينگو» در 1992، طي نظرسنجي از کارکنان سازمان‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاي مختلف، ضايعات را در هفت گروه، طبقه‌‌‌‌‌‌‌‌‌بندي و تعريف کرد که عبارتند از:
1. ضايعات مربوط به توليد مازاد بر ظرفيت
2. ضايعات مربوط به فرايند
3. ضايعات مربوط به موجودي
4. ضايعات مربوط به حمل و نقل
5. ضايعات مربوط به توليد محصولات معيوب
6. ضايعات مربوط به تاخيرهاي زماني
7. ضايعات مربوط به حرکت و کار سيستم‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاي توليدي
در سال‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاي اخير، بهبود کيفيت محصول به کمک تجربه موسسات ژاپني، محور اصلي فعاليت‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاي مشاوران صنعتي در کشورهاي غربي بوده است. غالب اين فعاليت‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها براساس روش‌‌‌‌‌‌‌‌‌هايي همچون توليد بهنگام (JIT)، نگهداري بهره‌‌‌‌‌‌‌‌‌ور فراگير(TPM)، کنترل کيفيت فراگير (TQC) و روش‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاي جامع ديگر انجام شده و بر مسائلي همچون کاهش سطوح بالاي موجودي و ارتقاي سطوح کيفيت، استوار بوده‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند. جالب اينجاست که موسسات غربي در به‌‌‌‌‌‌‌‌‌کارگيري تکنيک‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاي ژاپني، موفقيت شايان توجهي داشته‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند.
سيستم IMIIMI در واقع مدلي تلفيقي از نظريات «ايشي کاوا» و «هيرانو» و «دمينگ» است. اين مدل، شامل سه چرخه مرتبط و درگير با هم بوده که در نهايت، زمينه فرايند بهبود مستمر را ايجاد مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنند. اين سه چرخه عبارتند از: چرخه پژوهش، چرخه روش و چرخه اجرا (شکل1).

شكل1: چرخه IMI



چرخه پژوهش
چرخه پژوهش، در واقع بر مبناي روش 4M و براساس نظريات ايشيکاوا توسعه يافته است (شکل 2).
روش 4M روشي مناسب و موثر براي تعيين اقدامات اصلاحي، محدوديت‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاي موجود و چگونگي رفع آنها در راستاي بهبود عملکرد است. «4M» مبين انسان، ماشين، مواد و روش کار است. اولين M يعني انسان، مربوط به کارکنان بوده و منظور از کارکنان، اپراتورها و مديريت است که مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌بايستي به پيشبرد اهداف برنامه بهبود مستمر، متعهد باشند. افراد موردنظر، بستر فرهنگي مناسب را براي اعمال تغييرات در سازمان ايجاد مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنند. M دوم يعني ماشين، مربوط به شاخص‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاي ارزيابي ماشين‌‌‌‌‌‌‌‌‌آلات بوده و اثربخشي آنها را اندازه‌‌‌‌‌‌‌‌‌گيري مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌کند (شاخص نگهداري ماشين‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها به‌‌‌‌‌‌‌‌‌عنوان شاخصي پيشگيرانه). سومين M، شامل مواد اوليه است که بايد پيش از شروع فرايند توليد، از بي‌‌‌‌‌‌‌‌‌نقص بودن آنها اطمينان يافت. اين امر موجب کاهش دوباره‌‌‌‌‌‌‌‌‌کاري و ضايعات خواهد شد. M چهارم مربوط به روش مطالعه‌‌‌‌‌‌‌‌‌اي است که طي آن، از انتخاب روش‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاي صحيح، استاندارد شده و قابل اجراي کار توسط کارکنان، اطمينان مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌يابيم. استفاده از 4M موجب تمرکز بر نقاط مهم و بحراني فرايندهاي کاري و تمرکز بر بهبود آنها خواهد شد.
شكل2: چرخه پژوهش



چرخه روش
چرخه روش (شکل 3) توسط هيرانو (1998) پيشنهاد شده است. اين چرخه در برگيرنده فعاليت‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاي کليدي است که سازمان را به عملکرد ناب مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌رساند. چرخه روش شامل زيرساختارهايي است که موجب حذف ضايعات و اعمال بهبود مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌شوند. چهار مورد از مهم‌‌‌‌‌‌‌‌‌ترين زيرساختارهاي ياد شده عبارتند از:
1. تغيير در سطح آگاهي کارکنان
2. 5S
3. توليد پيوسته
4. توليد بهنگام (JIT) و عمليات و دستورالعمل‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاي استاندارد

شكل3: چرخه روش



مرحله تغيير در سطح آگاهي کارکنانتغيير در سطح آگاهي کارکنان، مستلزم تغيير در طرز تفکر سنتي مديريت و ترويج ديدگاه‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاي جديد در سازمان است. مثلا در توليد سنتي، تمرکز بر توليد انبوه حجم‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاي بالاي محصول، موجب محدودسازي قابليت انعطاف سيستم توليد مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود. اين در حالي است که در شکل‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاي نوين توليد، مانند توليد ناب، اين محدوديت بايد به نحوي موثر از ميان برداشته شود.
5Sاصول پاکيزگي محيط کار در واقع مبنايي براي برنامه بهبود فراگير است. در اين روش، بر مشارکت فراگير کارکنان تاکيد شده و از مراحل بهبود، اطمينان حاصل مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود. در اين شيوه، مسير حرکت به سمت بهبود، هميشه واضح و شفاف است.
توليد پيوستهتوليد پيوسته، به مفهوم توليد يک محصول در زمان مشخص از طريق فرايندهاي متفاوت است که بر طبق ترتيبي مناسب پشت سرهم، انجام مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌شوند. سرعت توليد در اين سيستم زياد بوده و کاهش موجودي‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاي حين فرايند و کاهش ضايعات، از ويژگي‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاي آن است. در اين گونه سيستم‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها، استفاده از کارکنان با مهارت‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاي مختلف، با توجه به ترتيب توالي ماشين‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها و ابزارآلات، ميسر است. در جدول (1) فهرستي از ويژگي‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاي دو سيستم توليد دسته‌‌‌‌‌‌‌‌‌اي و پيوسته، مقايسه شده است.



JIT براي عمليات و دستورالعمل‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاي استاندارد
JIT در برگيرنده تمامي جنبه‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاي توليد بوده و برحصول اطمينان از قابليت دسترسي به کيفيت موردنياز با کميت مشخص و دقيق، در زمان و مکان معين، متمرکز است. اين روش، موجب ترغيب سازمان به حذف ضايعات مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود. اين امر، به‌‌‌‌‌‌‌‌‌ويژه در زماني صورت مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌پذيرد که ضايعات، همه فعاليت‌‌‌‌‌‌‌‌‌هايي را دربربگيرد که ارزش افزوده ايجاد نمي‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنند.JIT شامل مجموعه‌‌‌‌‌‌‌‌‌اي از تکنيک‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاي ساخت و توليد است که با زمان‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاي انتظار خط توليد، سفارش، خريد و سطوح موجودي در هر مرحله از فرايند، ارتباط دارند. در اين ميان، استراتژي‌‌‌‌‌‌‌‌‌هايي از روش ياد شده پشتيباني مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنند. که برخي از آنها عبارتند از: طراحي استقرار تسهيلات، طراحي محصول، برنامه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ريزي و زمان‌‌‌‌‌‌‌‌‌بندي توليد، جريان مواد، زنجيره تامين و جنبه‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاي انساني سيستم توليد.
اصولاً JIT مبتني بر عناصر زير است:
• کاهش سطوح موجودي
• کاهش موجودي حين فرايند (محصولات نيمه ساخته)
• کاهش زمان‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاي راه‌‌‌‌‌‌‌‌‌اندازي ماشين‌‌‌‌‌‌‌‌‌آلات
• کاهش زمان‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاي انتظار در خطوط توليد
• کاهش قطعات اسقاطي و دوباره‌‌‌‌‌‌‌‌‌کاري‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها
• آسان‌‌‌‌‌‌‌‌‌سازي فرايندها
• بهبود کيفيت محصول
• بهبود نگهداري پيشگيرانه تجهيزات
• بهبود سيستم‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاي ارتباطي درون بخش‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاي مختلف و مابين آنها
• بهبود اثربخشي کلي کارخانه
عامل شتاب‌‌‌‌‌‌‌‌‌دهنده سيستم JIT، استاندارسازي عمليات و دستورالعمل‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاست. اين امر به مفهوم توليد سريع با پايين‌‌‌‌‌‌‌‌‌ترين سطح ضايعات از طريق رويه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها و روش‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاي کاراست. JIT نه تنها با عمليات توليدي در ارتباط است بلکه دستورالعمل‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها و تکميل گزارش‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها و فرم‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها را نيز به‌‌‌‌‌‌‌‌‌عنوان بخشي از فرايند کلي، دربرمي‌‌‌‌‌‌‌‌‌گيرد. در JIT، چنين فرض مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود که منشاء ضايعات تنها در قسمت سخت‌‌‌‌‌‌‌‌‌افزاري و فني عمليات وجود ندارد بلکه در بخش‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاي نرم‌‌‌‌‌‌‌‌‌افزاري عمليات نيز ممکن است موجود باشد.

چرخه اجرا
براي اجرايي کردن آنچه که تاکنون گفته شد، وجود چرخه‌‌‌‌‌‌‌‌‌اي ديگر نيز ضروري به نظر مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌رسد. اين چرخه را اجرا مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌نامند که در واقع همان چرخه PDCA است (شکل 4). براي تحقق اهداف هر يک از فعاليت‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاي اين چرخه، سازمان و کارکنان آن مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌بايست فعاليت‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاي اجرايي را به‌طور منظم و سيستماتيک انجام دهند.
چرخه PDCA شامل مراحل زير است:
• برنامه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ريزي (P): تعيين و تعريف برنامه به منظور دستيابي به اهداف.
• اقدام (D): آزمون برنامه‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاي تعريف شده از طريق اجراي طرحي آزمايشي
• بررسي (C): واکاوي تحقق نتايج مطلوب حاصله از آزمايش‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاي انجام شده
• اقدام اصلاحي (A): تصميم نتايج مطلوب آزمايش‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها به کل سازمان
در صورت عدم تحقق اهداف، بررسي دلايل عدم موفقيت و راه‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاي اصلاح و بهبود در گام‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاي بعدي، صورت مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌پذيرد، اين امر، خود نيازمند تکرار چرخه PDCA و يا حتي فراتر از آن، نيازمند بازگشت به عقب و آزمون مجدد نتايج حاصل از چرخه‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاي ديگر (چرخه‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاي روش و پژوهش) است.

شكل4: چرخه اجرا



QC: عاملي براي تلفيق IMI و TQMگرچه مدل ارائه شده از اهميتي خاص برخوردار است، اما به نظر مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌رسد به‌‌‌‌‌‌‌‌‌کارگيري و اجراي آن نيازمند استفاده از ظرفيت‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاي بيشتر سازمان، به‌‌‌‌‌‌‌‌‌ويژه نيروي انساني آن است.در موسسات ژاپني، مکانيزم و ساختار اصلي براي اجراي برنامه‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاي بهبود در راستاي نظام‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاي مديريت کيفيت فراگير (TQM) چرخه کيفيت است. چرخه‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاي کيفيت، شامل نيروهاي فعالي هستند که وظيفه اجرايي کردن استراتژي‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاي سازماني را برعهده دارند. اين افراد در قالب برنامه بهبود کيفيت، نظير هوشين کانري و يا گسترش خطي‌‌‌‌‌‌‌‌‌مشي کيفيت، فعاليت‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاي اجرايي بهبود را پشتيباني مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنند. در چرخه‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاي کيفيت، کارکنان بخش‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاي مختلف سازمان، مشارکت دارند. رکن اصلي چرخه‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاي کيفيت، استفاده از تکنيک‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاي کنترل کيفيت براي حل مشکلات و مسائل است. اين تکنيک‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها شامل ابزار مقدماتي کنترل کيفيت هستند. که عبارتند از: برگه‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاي بازبيني، نمودارهاي پارتو، نمودارهاي علت و معلول، نمودارهاي کنترل، نمودارهاي وابستگي بين عوامل و هيستوگرام‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها. البته استفاده از ديگر ابزار آماري نظير: احتمالات، تحليل همبستگي، تحليل رگرسيون، تحليل واريانس، طراحي آزمايش‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها و آزمون قابليت اطمينان نيز از نظر کمي، براي تحليل علمي مشکلات و مسائل مفيد به نظر مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌رسند. با توجه به آنچه که گفته شد، مدل IMI قابل توسعه بوده و مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌توان آن را با روش‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاي مورد اشاره تلفيق کرد. به عنوان مثال، پيشنهاد ارائه شده در شکل (5) در واقع مدلي جامع براي بهبود مستمر مديريت ضايعات است که شامل تمامي مباحث مطرح شده در اين مقاله مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود. همان‌‌‌‌‌‌‌‌‌گونه که در شکل نيز مشخص است، ابزار کنترل کيفيت، ديگر ابزار آماري و روش‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاي پيشرفته بهبود مستمر نظير شش سيگما، از چرخه‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاي کيفيت پشتيباني مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنند. حرکت چرخه کيفيت، موجب حرکت چرخه اجرا در مدل IMI شده و به نوبه خود موجب حرکت ديگر چرخه‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاي مدل ياد شده خواهد شد. گفتني است که در مدل پيشنهادي شکل (5)، دو چرخه اجرا وجود دارد. چرخه اول همان چرخه اجرا در IMI است و چرخه دوم موجب بهبود مستمر فعاليت‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاي چرخه کيفيت مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود. در هر حال، اجراي برنامه‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاي بهبود، مقوله‌‌‌‌‌‌‌‌‌اي است که مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌بايستي توسط روش‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاي تيمي به انجام برسد. ما نيز استفاده از روش‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاي تيمي و مشارکت کارکنان را در اين زمينه توصيه مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنيم زيرا روش‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاي تيمي موجب افزايش تعهد کارکنان و احتمال موفقيت برنامه‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاي بهبود مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌شوند.
شکل 5: مدل جامع پيشنهادي براي کنترل و بهبود مستمر مديريت ضايعات



نتيجه‌‌‌‌‌‌‌‌‌گيري
با حرکت مجموعه‌‌‌‌‌‌‌‌‌اي از چرخه‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاي مختلف، مجموعه فعاليت‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاي هر موسسه‌‌‌‌‌‌‌‌‌اي دچار تحول شده و ضايعات احتمالي، کنترل، ريشه‌‌‌‌‌‌‌‌‌يابي و حذف مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌شوند. با مطالعه نحوه به‌‌‌‌‌‌‌‌‌کارگيري تکنيک‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها و روش‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاي بهبود کيفيت ژاپني‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها، چنين به نظر مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌رسد که موفقيت کامل و تضمين شده برنامه‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاي ياد شده، مستلزم تلفيق روش‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاي مورداستفاده و به‌‌‌‌‌‌‌‌‌کارگيري سيستماتيک آنهاست. استفاده منحصربه‌‌‌‌‌‌‌‌‌فرد و موردي که تکنيک‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاي بهبود ممکن است به موفقيت‌‌‌‌‌‌‌‌‌هايي ناچيز بينجامد، اما در بلندمدت شکست خورده و موجبات نااميدي سازمان‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها را فراهم مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌سازند. سازمان‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها تنها از طريق ترکيب مناسب روش‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاي ياد شده، قادر به کاهش ضايعات درون و خارج از فرايند توليد خواهند بود. موفقيت در برنامه‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاي بهبود، تنها از طريق پشتکار و تعهد تمامي کارکنان مشارکت‌‌‌‌‌‌‌‌‌کننده در برنامه کاهش ضايعات ميسر است.
هدف مدل جامع پيشنهادي بهبود مستمر مديريت ضايعات است. در واقع هر يک از چرخه‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاي مدل پيشنهادي با يکديگر مرتبط بوده و برهم اثرگذاري متقابل دارند. درگيري چرخه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها با يکديگر به گونه‌‌‌‌‌‌‌‌‌اي صورت مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌پذيرد که فعاليت‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاي بهبود مستمر به‌‌‌‌‌‌‌‌‌طور سيستماتيک تعريف، ارزيابي و اجرا مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌شوند. مدل پيشنهادي، ازاين نظر حائزاهميت است که استفاده از آن در سازمان‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاي مختلف، با توجه به نيازهاي ويژه هر يک، امکان‌‌‌‌‌‌‌‌‌پذير خواهد بود. به طور کلي، مزيت مهم مدل پيشنهادي، حصول اطمينان از به‌‌‌‌‌‌‌‌‌کارگيري تمامي نيروهاي لازم براي موفقيت فرايند بهبود است. اين امر با توجه به موارد زير صورت مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌پذيرد:
• نياز به تعريف سيستماتيک مسائل، مشکلات و محدوديت‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها (از طريق چرخه پژوهش)
• نياز به ارزيابي و استفاده از روش‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها و رويه‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاي متفاوت براي دستيابي به اهداف (از طريق چرخه روش)
• نياز به برنامه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ريزي دقيق و شفاف در مورد چگونگي پياده‌‌‌‌‌‌‌‌‌سازي و اجراي روش‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاي انتخابي در سازمان و تعيين منابع و اقدامات ضروري براي تحقق واقعي اهداف اجرايي (از طريق چرخه اجرا)
• نياز به استفاده از روش‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاي تيمي و مشارکت کارکنان در تمامي سطوح سازماني (از طريق چرخه‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاي کيفيت).
• نياز به پشتيباني چرخه‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاي کيفيت (از طريق روش‌‌‌‌‌‌‌‌‌هايي نظير ابزار مقدماتي کنترل کيفيت وديگر ابزار آماري).
• نياز به بهبود مستمر فعاليت‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاي چرخه‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاي کيفيت (از طريق PDCA يا شش سيگما)