دینامیک سیستمی متدولوژی، توانایی ها و محدودیت ها
از سالهای دهه۱۹۵۰ میلادی به بعد، کوششهای جدی در “انستیتو تکنولوژی ماساچوست” آمریکا توسط پروفسور جی فارستر صورت گرفت تا از دینامیک سیستمی برای شناسایی ویژگی بازخورد اطلاعاتی سیستمهای صنعتی و اقتصادی استفاده شود [Forester, 1961, 1968]. این کوششها مبتنی بر یک تعبیر فلسفی از مدلهای بازخورد بود که بر مبنای آن “علّیت خطی”، که میراث تفکر ارسطویی در دو هزارة گذشته بود، جای خود را به “علّیت حلقوی” میداد. در چرخه علّیت هر عنصر میتواند علّت تغییراتی شود که در طول زمان میتوانند بر وضعیت همان عنصر اثر بگذارند. به عنوان مثال افزایش قیمت یک کالا میتواند باعث عرضه بیشتر آن شود. عرضه بیشتر، به کاهش نسبت تقاضا به عرضه منجر میشود. در نتیجه با گذشت زمان حجم انباشتهای از محصول بدون تقاضا به وجود میآید. این میتواند به کاهش قیمت کالا بیانجامد.
این تعبیر دینامیکی از تغییرات اقتصادی به خوبی جایگاه مناسبی برای توسعه دینامیک سیستمی به عنوان ابزاری برای شناسایی سیستمهای اقتصادی- اجتماعی فراهم میآورد. تکیه بر اصل علّیت حلقوی شاخه جدیدی از دانش را نیز در حاشیه دینامیک سیستمی به وجود آورد که از آن با “تفکر سیستمی” یاد میشود.
در یک مطالعه دینامیک سیستمی، پیش از هر چیز لازم است مرزهای یک سیستم تعیین شوند. یک سیستم، بنا به تعریفی که پیش از این در مهندسی شکل گرفته است، یک مرز فرضی را در اطراف عواملی که با یکدیگر اندرکنش دارند ترسیم میکند[۱]. واضح است که در این تعریف محدودیت خاصی برای تعیین حدود یک سیستم فرض نمیشود، چرا که در عمل تعیین عواملی که در یک چرخه علّی اندرکنش ندارند معمولاً دشوار و یا غیر ممکن است و میتوان برای هر اتفاقی که در اقتصاد گوشهای از جهان میافتد عواملی در گذشته یا در دیگر نقاط جهان پیدا نمود که به نحوی میتوانند بر چگونگی آن اتفاق اثرگذار باشند. با این حال در عمل آنچه مرزهای یک سیستم را تعیین میکند اول هدف از مطالعهای است که موضوع دینامیک سیستمی است و دوم، میزان اهمیت تأثیر عوامل دور و نزدیک بر عناصری است که در درون مرزهای یک سیستم فرض شدهاند.
یک مطالعه دینامیک سیستمی معمولا” دارای ۶ مرحله است [Forester, 1994] که در شکل ۱ نمایش داده شدهاند.
[۱] برای سیستم تعاریف مختلفی شده است از جمله:
- گروهی از عناصر مستقل اما مرتبط است که روی هم یک کل را تشکیل میدهند.
- ابزاری است که اجزاء متقابلا” موثر بر یکدیگر را تشکیل میدهد که برای عملکرد خاصی کنار هم قرار گرفتهاند.
- مجموعهای از روشها و قوانین است که حاکم بر رفتار میباشند.
- روند یا فرآیند به دستآوردن یک هدف است.
- گروهی از اعضاء یا ارگانها که به شکل آناتومیک یا فیزیولوژیک به یکدیگر مرتبطاند.
- یک ساختار سازمانیافته برای تنظیم یا طبقهبندی.
- نمونهای از ماده که در آن فازهای مختلف با یکدیگر در تعادلاند.
- یک موجود زنده که از آن به ترکیبی از اجزاء از درون به یکدیگر وابسته برای تشکیل یک کل تصور میشود.
- یک منش منظم؛ نظم به معنای روشمند بودن و ساختار داشتن.
به نظر میرسد تعریف اول بیشتر با اهداف دینامیک سیستمی همخوان باشد. با این حال در این روش علمی، مرزهای سیستم مستقل از هدف مطالعه نیستند. در واقع “کل” محصور در مرزهای سیستم یک مفهوم ابژکتیو است.
شکل ۱ مراحل شش گانه یک مطالعه سیستمی
همانگونه که دیده میشود اولین گام در یک مطالعه سیستمی، توصیفی است که مبتنی بر مشاهده نزدیک سیستم و شناخت عوامل مؤثرتر بر یا تاثیرپذیر از متغیرهایی باشد که هدف مطالعه سیستمی تنظیم یا کنترل آنها است. توصیف درست تنها از طریق همزیستی با سیستم، جست و جوی دیدگاههای مختلف کسانی که در یک سیستم زندگی میکنند، پیگیری تغییرات متغیرهایی که در نگاه اول میتوان از یک سیستم شناسایی کرد در طول زمانهای گذشته، و بررسی مطالعه سیستمهای مشابه امکانپذیر است. با این حال هرگونه توصیفی ممکن است دارای کاستیهایی باشد که در گامهای بعدی مطالعه روشن شده، لازم است بر طرف شوند. حاصل یک توصیف دقیق از یک سیستم میتواند در گام دوم به کار رود و به انتخاب دقیق متغیرهای سطح و نـــرخ کمک کند. متغیرهای سطح آن دسته از متغیرها را تشکیل میدهند که محتوای آنها به تاریخ آنها بستگی دارد در حالیکه متغیرهای نرخ دارای مقادیر لحظهای هستند. از اینرو اگر زمان متوقف شود متغیرهای سطح دارای مقداری هستند که درست یک گام زمانی قبل دارا بودهاند در حالیکه مقدار متغیرهای نرخ صفر میشود. از این آزمون میتوان برای تمیز این متغیرها از یکدیگر استفاده کرد. متغیرهای نرخ و سطح را به ترتیب میتوان به عملکردهای مشتقگیر و انتگرالگیر تشبیه نمود. در عمل، متغیرهایی چون حسابهای بانکی، موجودی انبارها، جمعیت، موجودی کالاهای سرمایهای، میزان سواد عمومی و … را میتوان به عنوان متغیرهای سطح به کار برد در حالی که برداشت یا واریز روزانه، میزان ورود و خروج کالا، مرگ و میر و زاد و ولد، نرخ سالانه فرسودگی و … را میتوان متغیرهای نرخ به حساب آورد. با وجودی که متغیرهای سطح معمولاً از جنس “واحد” و متغیرهای نرخ از جنس “واحد بر زمان” میباشند برای تشخیص متغیرهای نرخ و سطح نمیتوان از بُعد آنها استفاده کرد چرا که میزان متوسط یک متغیر نرخ، با بُعد “واحد بر زمان” یک متغیر سطح تشکیل میدهد.
با داشتن هر یک از متغیرهای سطح و متغیرهای نرخی که آنها را تغییر میدهند میتوان مدل را تکمیل کرد. قابل توجه آنکه توصیه میشود تشکیل چرخههای علّی تا پایان ساخت مدل به تعویق افتد. چرا که اگر از چرخههای علّی شروع کنیم میتوان بدیلهای متعدد و بیحاصلی را آزمود که میتوانند هریک از متغیرها را به تعداد زیادی متغیر خارج از مرزهای سیستم مرتبط سازند. در حالیکه اگر ابتدا متغیرهای سطح و نرخ انتخاب شوند و مدل ساخته شود میتوان تعبیر یگانهای از چرخههای علّی به نمایش در آورد.
نکته قابل توجه دیگر آنکه ساخت یک مدل مقدم بر جمعآوری هرگونه اطلاعات آماری یا تحلیلی است. در واقع مدل حاصل انبوهی از اطلاعات نیست بلکه به کمک مدل میتوان چراغی افروخت و در پرتو نور آن اطلاعات لازم را از یک سیستم گرفت.
با داشتن مدل میتوان به شبیهسازی، گام سوم، پرداخت. شبیهسازی عبارتست از اجرای مدل به ازای گذر زمان. از همین جا میتوان تفاوت عمدهای را بین سیستمهای دینامیکی در مفهومی که معمولاً در علم ریاضی به آن اشاره میشود و در علوم مهندسی قائل شد. در حالی که در الگوهای ریاضی سیستمهای دینامیکی، زمان معمولاً یک متغیر پیوسته است در شاخههای مختلف مهندسی زمان پیوسته، با ظهور عناصر دیجیتال در درون یک سیستم جای خود را به یک متغیر گسسته با بازههای زمانی که گاه از یک چندم ثانیه تجاوز نمیکند سپرد. در مسایل اقتصادی- اجتماعی اما، هر چند شبیهسازی براساس متغیر گسسته زمان انجام میشود معمولاً بازههای تغییر از یک هفته کوچکتر نیستند و گاه به بزرگی چند سال یا دهه نیز میشوند. این انتخاب یکی ناشی از اهداف کلان یک مطالعه دینامیک سیستمی در مسایل اقتصادی است و دیگر آنکه تغییرات متغیرها در یک سیستم اقتصادی- اجتماعی معمولاً دارای دورههای تناوب چندماه یا چند ساله است. از نکته اخیر میتوان راهنمایی برای انتخاب بازه زمانی به دست آورد. به عنوان قاعدهای سرانگشتی، بازه زمانی لازم است از نصف حداقل تأخیر مرتبه اول موجود در یک سیستم کوچکتر باشد. این انتخاب تضمین مینماید که تغییرات تناوبی متغیرهای سطح کاملاً پوشش داده شده، مثلاً از یک نقطه ماکزیمم به نقطة ماکزیمم بعدی یک متغیر، پرشی انجام نشده است به طوریکه تغییرات آن متغیر در نقاط مینیمم خود نادیده گرفته شده باشد.
حاصل شبیهسازی را میتوان در دو بازه تاریخی گذشته و آینده تفسیر نمود. مقادیر حال متغیرهای سطح باید حداقل با تقریب قابل قبول از اجرای مدل برای گذشتهای که منجر به حال میشود به دست آیند. با این آزمون میتوان از صحت مدل اطمینان نسبی حاصل کرد. هرچند کمتر میتوان به مدلی دست یافت که بتواند مقادیر متغیرهای سطح را در زمانهای مختلف دقیقاً به دست دهد، انتظار میرود یک مدل قابل قبول روند تغییرات این مقادیر را کمابیش دنبال کند. با اطمینان از صحت نسبی مدل، میتوان به مقادیری که مدل برای متغیرهای سطح در آینده نزدیک پیشبینی میکند نظر انداخت و چگونگی تحول متغیرهای وضعیت را مشاهده کرد. قید “نزدیک” در اینجا از آن رو اهمیت دارد که اولاً دینامیک سیستمی قابلیتی فراتر از دیگر شاخههای علوم برای پیشبینی نمیدهد، ثانیا” ارزش هرگونه تصوری از آینده را با توجه به مقیاس زمانی مدل، به آیندهای که در آن ساختار مدل، اجزاء و شرایط آن، و نسبت متغیرهای ” درونزا” و” برونزا” در آن تغییر نمییابد، محدود نماید.
روند تغییر متغیرهای سطح و ساختار مدل میتواند مبنای پیشنهادهایی برای تغییر “ساختار مدل” یا “سیاستها” باشد: گام چهارم. تغییر ساختار مدل بیشتر متوجه چگونگی ارتباط اجزاء آن با یکدیگر است در حالیکه “سیاست”ها میتوانند متوجه کاهش زمانهای تأخیر، افزایش ظرفیتها، و به ویژه تغییر معیارهای” تصمیمگیری” در نقاطی باشد که مقادیر نرخها را کنترل میکنند. طبیعی است که ایجاد تغییراتی در یک سیستم با مقاومت از سوی کسانی روبرو است که به نظم “موجود” عادت کرده، حاضر نیستند به راحتی تغییراتی را بپذیرند که آنان را به سوی “آیندهای نا معلوم” پیش میبرد. در گام پنجم، گفتگو، بحث و توجیه عوامل انسانی درگیر در یک سیستم زمینه قبول تغییرات را در یک سیستم به وجود میآورد. بالاخره در ششمین گام تغییرات مورد نظر اعمال میشود.
همانگونه که از شکل ۱ میتوان دید مطالعه دینامیک سیستمی مانند هر مطالعه علمی دیگر مستلزم فعالیت ذهنی، تجربه، کشف، و اصلاح کاستیها یا خطاهایی است که میتواند در هر گام به وجود آید. در نتیجه در هر مرحله این امکان وجود دارد که لازم باشد به مراحل قبلی بازگشته، به تکمیل یا اصلاح توصیف لغوی سیستم، تعیین حدود و مرزهای آن، انتخاب متغیرهای سطح و نرخ، اجراء مدل و سیاستها یا تغییر ساختارها بپردازیم. این ضامن دینامیک فعالیت علمیای است که منجر به تکمیل مطالعه میشود.
در علوم مهندسی معمولاً از دیاگرامهای جعبهای یا نمودار جریان برای نمایش مدل استفاده میشود. در اینجا، متناسب با موضوع بحث و مسبوق به آنچه از ابتدا متداول گشته، برای نمایش متغیرهای سطح از جعبه و برای نمایش متغیرهای نرخ از شیر کنترلی استفاده میکنند. انتخاب اخیر نشان میدهد که مقدار جاری در یک متغیر نرخ ماهیتاً حاصل یک “تصمیم” است که به نوبه خود تابع قوانین یا سیاستهایی است که بر آن حاکم هستنند. در شکل ۲ میتوان ضمن مشاهده نمونهای ساده از نمایش مدل در دینامیک سیستمی، چگونگی ارتباط بازخورد اطلاعاتی از یک سطح و مقایسه آن با مقدار مطلوب را دید که منجر به تصمیم و در نهایت عملی میشود که بر مقدار آن متغیر سطح اثر میگذارد.
شکل ۲ نحوه نمایش مدل دینامیکی: از مقایسه وضعیت مطلوب و موجود یک متغیر حالت (سطح) تصمیم لازم برای اقدام اصلاحی اتخاذ شده، به وقوع می پیوندد.
پیش از آن که این مقدمه را برای آشنایی با دینامیک سیستمی پایان ببرم میخواهم اشارهای هم داشته باشم به وضعیت حاضر این متدولوژی علمی در ایران. در دههی اخیر گرایش روزافزونی به دینامیک سیستمی در دانشگاههای ایران پدید آمدهاست به طوری که هر ساله تعداد زیادی مقاله از دانشگاههای ایران در کنفرانس جهانی دینامیک سیستمی ارایه میشود. با این حال، برای شناخت درستی از این روش و محددیتهای آن لازم است متون اصلی این روش به ویژه نوشتههای پروفسور فارستر به درستی به پارسی برگردانده و تدریس شوند. جای تاسف است که حتی نام این روش در پارسی به اشتباه به “سیستمهای دینامیکی” یا “پویاییهای سیستم” یا مانند آن برگردانده شدهاست. بلایی که شاید بر سر برخی رشتههای مهندس هم آمد و مثلا مهندسی صنعتی به مهندسی صنایع برگردانده شد. شاید از میان برگردانهای مختلف برای نام آن، “پویاییشناسی سیستم” درستترین باشد. شروع مدلسازی با تشکیل چرخههای علّی بدترین تلهای است که پژوهشگر را به هیچ میرساند در حالی که سرخوش از دستاوردهای خود است. مدلسازی باید با بهرهگیری از قدرت تخیل و مبتنی بر دانشهای پیرامونی در موضوع مورد پژوهش شروع شود و با توصیف کلامی یک سیستم. پژوهشگر این رشته باید خود را با دانشهای اقتصاد و جامعهشناسی و مدیریت و مانند آنها تقویت کند و با تاریخ پدیدهی مورد مطالعه به خوبی آشنایی یابد. ذهن خلاق اینجا هم، چون در دیگر شاخههای علمی، موجد مدل و تئوریها است.
شاید نیاز به یادآوری باشد که این علم، چون دیگر علوم تجربی، قادر به پیشبینی و پیشگویی آینده نیست و بیشتر تلاشی است برای درک واقعیت جهان خارج. پیشبینی محدودی هم اگر ممکن باشد از سر درگیری عمیق ذهن پژوهشگر با موضوع مطالعهی خویش است.
مراجع
Forrester, J., “Industrial Dynamics”, Portland, Ore: Productivity Press, 1961.
Forrester, J., “Principles of Systems”, Wright Allen Press, Cambridge, Massachusetts, 1968.
Forrester, J., “System Dynamics, Systems Thinking, and Soft OR”, System Dynamics Review, Vol. 10, Nos. 2-3, pp. 245-256, 1994.
………………………………………………………………………………
[۱] برای سیستم تعاریف مختلفی شده است از جمله:
- گروهی از عناصر مستقل اما مرتبط است که روی هم یک کل را تشکیل میدهند.
- ابزاری است که اجزاء متقابلا” موثر بر یکدیگر را تشکیل میدهد که برای عملکرد خاصی کنار هم قرار گرفتهاند.
- مجموعهای از روشها و قوانین است که حاکم بر رفتار میباشند.
- روند یا فرآیند به دستآوردن یک هدف است.
- گروهی از اعضاء یا ارگانها که به شکل آناتومیک یا فیزیولوژیک به یکدیگر مرتبطاند.
- یک ساختار سازمانیافته برای تنظیم یا طبقهبندی.
- نمونهای از ماده که در آن فازهای مختلف با یکدیگر در تعادلاند.
- یک موجود زنده که از آن به ترکیبی از اجزاء از درون به یکدیگر وابسته برای تشکیل یک کل تصور میشود.
- یک منش منظم؛ نظم به معنای روشمند بودن و ساختار داشتن.
به نظر میرسد تعریف اول بیشتر با اهداف دینامیک سیستمی همخوان باشد. با این حال در این روش علمی، مرزهای سیستم مستقل از هدف مطالعه نیستند. در واقع “کل” محصور در مرزهای سیستم یک مفهوم ابژکتیو است.
وبلاگ انجمن برنامه ریزی و تحلیل سیستمها اولین وبلاگ تخصصی رشته صنایع سیرجان می باشد که حاوی نکات روز مهندسی صنایع است. این انجمن از سال 1381 کار خود را آغاز نموده است و یکی از بهترین انجمنهای علمی استان کرمان می باشد.