مفهوم ماكروارگونومي
1-تكنولوژي واسطه انسان – ماشين.
اين تكنولوژي در سه دهه اول ايجاد ارگونومي مورد توجه بود. در اين تكنولوژي عمدتاً به مطالعه مشخصات فيزيكي و ادراكي و كاربرد اين داده ها در طراحي كنترلها، نمايشگرها و چيدمان محل كاري پرداخته مي شود.
2-تكنولوژي واسطه انسان – محيط يا ارگونومي محيطي
طي چند دهه اخير فهم ارتباط با محيط هاي طبيعي ومصنوعي اهميت يافته است و در ارتباط با آن تكنولوژي ارگونومي مدوم در حال توسعه مي باشد. كاربرد رويكرد اكولوژيكي پيشرفت جديدي در مدلسازي عملكرد انسان و روشهاي سنتي ارگونومي از قبيل مطالعه كار، مي باشد.
3-تكنولوژي واسطه كار يا ارگونومي نرم افزار
اين تكنولوژي ارگونومي در متون تخصصي تحت عنوان تكنولوژي واسطه ماشين – كاربر يا سيستم كار بر نيز خوانده مي شود. اين شاخه ارگونومي درسه دهه اخير مورد توجه قرار گرفته و نشان دهنده توجه به طبيعت ذهني كار مي باشد. عمده فعاليت در اين شاخه به خاطر توسعه چيپهاي سيليكوني و در نتيجه سيستمهاي كامپيوتري به وجود آمده است. وقتي كه ما شروع به كار با كامپيوتر مي كنيم روش تفكر و فهم انسان براي سراحي سيستم اهميت مي يابد. عليرغم عمر كوتاه، ايجاد و كابرد اين تكنولوژي رشد فزاينده اي يافته است.
طراحي ارگونوميكي نرم افزارها بر مبناي دانش فاكتورهاي انساني بر كيفيت پردازش و استفاده از اطلاعات و در نتيجه سودمندي اين سيتسمهاي كامپيوتري تاثير قابل توجهي گذاشته است.
4-تكنولوژي ماكروارگونومي
از برخي جهات شايد مناسبتر باشد اين تكنولوژي جديد تحت عنوان «تكنولوژي واسطه انسان – سازمان – محيط – ماشين» ناميده شود چون همانطوري كه بعداً بحث مي شود ماكروار گونومي تمام چهار جزء سيستمهاي فني – اجتماعي را در نظر مي گيرد. اما تمركز اصلي بر ارتباط طراحي سازماني با تكنولوژي به كار رفته در سيستم مي باشد به گونه اي كه عملكرد سيستم – انسان بهينه شود. از لحاظ مفهومي ماكروارگونومي رويكردي از بالا به پايين براي طراحي سازمان و طراحي سيستمهاي كاري و همچنين طراحي واسطه هاي انسان – ماشين و انسان – محيط مي باشد.
براي فهم بهتري از تكنولوژي ماكروار گونومي لازم است توضيحيدر مورد سازمان دهي و مدل تجرب سيستمهاي فني – اجتماعي داده شود.
5-ابعاد سازماندهي
سازمان عبارتست از همكاري برنامه ريزي شده دو يا چند نفر كه نسبتاً پيوسته با هم كار مي كنند و از طريق تقسيم كار و سلسله مراتب اختيارات، در جستجوي دستيابي به يك هدف مشخص يا مجموعه اي از اهداف مي باشند. تقسيم كار و سلسله مراتب اختيارات مفهوم ساختار را به وجود مي آورد. ساختار هر سازمان سه جزء عمده دارد: پيچيدگي، استاندارد سازي و تمركز.
6- پيچيدگي
به معناي مقدار انتشار (Differentiation) و اجتماع (Integtation) موجود در يك سازمان است. در ساختار يك سازمان ممكن است سه نوع انتشار وجود داشته باشد:
· انتشار عمودي
· انتشار افقي
· انتشار ناحيه اي
· انتشار عمودي: به تعداد درجات سلسله مراتب اطلاق مي شود كه بالاترين مقام يك سازمان (مدير عامل) را از پايين ترين سطح يك سازمان كه با خروجي سيستم درگير است از هم جدا مي كند. عموماً هر چقدر اندازه سازمان افزايش يابد نياز به انتشار عمودي نيز فزوني مي يابد. همچنين انتظار عمودي بر حوزه كنترل هر سرپرست يعني تعداد افرادي كه هر نفر مي تواند كند تاثير مي گذارد. تعداد بهينه افراد زير دست هر سرپرست به ساير عوامل سيستم فني اجتماعي بستگي دارد.
· انتشار افقي: به تعداد بخشها و تخصصهاي طراحي شده براي سازمان اطلاق مي شود. تقسيم كار گروههاي تخصصي به وجود مي آورد و روشي كه اين متخصصين در سازمان دسته بندي مي شوند تحت عنوان بخش بندي Differentiation ناميده مي شود. سطح بهينه بخش بندي از لحاظ ارگونومي به عوامل مختلف سيستم فني – اجتماعي مورد نظر بستگي دارد.
· انتشار ناحيه اي: به مفهوم پراكندگي جغرافيايي يك سازمان گفته مي شود كه شاخصهاي عمده پراكندگي عبارتند از:
1) تعداد مكانهاي جغرافيايي يك سازمان. 2) ميانگين فاصله واحدهاي سازمان از مقر اصلي آن و. 3) نسبت تعداد كارمندان در مكانهاي مختلف به تعداد كارمندان محل اصلي سازمان.
در صورتي كه هر كدام از ابعاد انتشار يك سازمان كه در بالا توضيح داده شد افزايش يابد بر پيچيدگي سازمان افزوده مي شود.
اجتماع يك سازمان به مقدار مكانيزمهاي ساختار يافته اطلاق مي شود كه براي تسهيل ارتباطات، همكاري و كنترل اجزاي يك سيستم در ساختار يك سازمان طراحي مي شود. برخي از متداولترين مكانيزمها كه مي توان در سازمان طراحي نمود عبارتند از قوانين رسمي و رويه ها، ارتباطات، كميته ها، سيستمهاي اطلاعات و تصميم گيري.
انتشار عمودي به عنوان يك مكانيزم اجتماعي (Integrating Mechanism) كليدي، براي واحدهايي كه به طور افقي يا جغرافيايي انتشار يافته اند نيز عمل مي كند. عموماً رابطه مستقيمي بين پيچيدگي يك سازمان و حد مورد نياز مكانيزمهاي اجتماعي براي عملكرد بهينه وجود دارد: هر چقدر پيچيدگي افزايش يابد نياز به مكانيزمهاي اجتماعي فزوني مي يابد.
تعداد و نوع مناسب مكانيزمهاي اجتماعي در ساختار يك سيستم جنبه مهم ماكروارگونوميكي است كه بايد در طراحي سيستمهاي كاري مد نظر قرار گيرد.
7- استاندارد سازي
از نقطه نظر ارگونومي، استاندارد سازي به درجه استاندارد بودن كارها در يك سازمان اطلاق مي شود. در سازمانهايي كه تا حد زيادي استاندارد هستند، كارها طوري طراحي مي شود كه به كارمندان امكان انعطاف اندكي در محتوي، زمان يا توالي و چگونگي انجام كار مي دهد. سيستم مديريت در بر گيرنده تشريح روشن كارها، قانونهاي متنوع و رويه هاي مشخص براي پوشش تمام فرآيندهاي كاري مي باشد. بيشتر اوقات طراحي سخت افزار، نرم افزار و واسطه هاي انسان – ماشين آزادي عمل كاربر را محدود مي كند. سازمانهايي كه سطح استاندارد آنها پائين است به كارمند در انجام وظيفه آزادي بيشتري مي دهند و واسطه هاي انسان – ماشين و كاربر و در نتيجه كارگران قادر خواهند بود از ظرفيتهاي ذهني خود بيشتر استفاده كنند.
به طور كلي هر چقدر كار ساده يا تكراري باشد به همان نسبت استفاده از استاندارد سازي نيز بيشتر مي شود و بالعكس هر چقدر سطح تخصص كار بيشتر باشد استاندارد سازي كمتر خواهد بود.
8- تمركز
تمركز به معناي سطح تصميم گيري رسمي است كه در يك فرد، واحد يا رده متمركز مي شود و در نتيجه باعث مي شود كارمندان در تصميمات مربوط به كارشان كمتر تاثير داشته باشند. عدم تمركز در مواقعي كه نياز به مشاركت كارمندان در فرآيند كاري حس مي شود و هدف افزايش انگيزش كاري كارمندان باشد توصيه مي شود. همچنين وقتي كه ورودي هاي زيادي براي تصميم گيري لازم باشد يا براي آموزش مديريت مياني عدم تمركز مفيد خواهد بود.
9-مدل سيستمهاي فني – اجتماعي Sociotechnical Model
مفهوم سيستم فني – اجتماعي به سازمان به عنوان يك سيستم باز كه درگير تبديل ورودي ها به خروجي هاي مطلوب است نگاه مي كند. سازمانها دو جزء اصلي را در فرايند تبديل وارد مي كنند. تكنولوژي به شكل زير سيستم فني و افراد به شكل زير سيستم اجتماعي. طراحي زير سيستم فني كارهايي را كه بايد انجام شوند تعريف مي كند و طراحي زير سيستم اجتماعي روشهايي را كه با آن كارها بايد انجام شوند معين مي كند. اين دو زير سيستم با يكديگر در هر واسطه انسان – ماشين تعامل مي كنند و در نتيجه به هم وابسته بوده و تحت شرايط مشترك عمل مي كنند، بدين معني كه هر دو زير سيستم تحت تاثير وقايع محيط قرار مي گيرند. زير سيستم فني پس از طراحي نسبتاً پايدار و ثابت باقي مي ماند. در نتيجه تطبيق با تغييرات محيطي بر عهده زير سيستم اجتماعي قرار مي گيرد.
عامل مهم ديگر در ارتباط با سيستمهاي اجتماعي – فني بهينه سازي همزمان (Joint Optimization) مي باشد. از آنجايي كه هر دو زير سيستم اجتماعي و فني به طور مشترك نسبت به وقايع عكس العمل نشان مي دهند، بهينه سازي يك زير سيستم و تطابق ديگري با آن به بهبود كل سيستم كمك مي كند در نتيجه بهينه سازي همزمان به طراحي همزمان زير سيستمهاي فني و اجتماعي با در نظر گرفتن اهداف و نيازهاي هر يك و ماهيت محيطهاي خارجي مرتبط نياز دارد.
ارتباط طراحي ميكروارگونوميك با ماكروارگونوميك
از طريق رويكرد ماكروارگونوميكي براي طراحي بهينه يك ساختار سازماني، بسياري از مشخصات كارها و واسطه هاي انسان – ماشين و كاربر مربوط مد نظر قرار مي گيرند. موارد زير قابل توجه است:
i. تصميمات مربوط به انتشار افقي، حدگستردگي كارها و چگونگي بخش بندي سازمان را مشخص مي كند.
ii. تصميمات مربوط به انتشار عمودي به همراه ساير موارد مثل تمركز و استاندارد سازي، بسياري از ويژگي هاي پستهاي مديريتي شامل دامنه كنترل، اختيار، تصميم گيري، ماهيت تصميماتي كه بايد اتخاذ شود نيازهاي اطلاعاتي و پشتيباني هاي تصميم گيري و نيازهاي كمي و كيفي تحصيلات و تجربه را معين مي كند.
به طور خلاصه طراحي موثر ماكروارگونوميك بسياري از نيازهاي ميكروارگونوميك را نيز برآورده مي سازد و در نتيجه تطابق پذيري ارگونوميك اجزاي سيستم با ساختار كلي سيستم راتضمين مي كند. به بيان سيستمهاي فني – اجتماعي اين رويكرد باعث بهينه سازي همزمان زير سيستمهاي فني و پرسنلي از بالا به پايين در كل سازمان مي گردد. در نتيجه اطمينان بيشتري از كاركرد بهينه سيستم و اثر بخشي آن شامل بهره وري، ايمني، رفاه، انگيزش ذاتي كارمندان و كيفيت سطح زندگي وجود خواهد داشت.
در عوض رويكرد صرفاً ميكروارگونوميك به احتمال زياد سيستمي به وجود مي آورد كه زير سيستم انسان براي تطابق با تكنولوژي و ساختار سيستم تحت فشار قرار مي گيرد. عدم تطابق انسان با تكنولوژي و سازمان مي تواند نه تنها بر بهره وري و بازدهي سيستم بلكه بر انگيزش كارمندان، تعهد و رضايت شغلي ذاتي نيز تاثير منفي بگذارد.
كاربردهاي ماكروارگونومي
رويكرد ماكروارگونومي تاكنون در زمينه هاي مختلفي مورد استفاده قرار گرفته است كه برخي از آنها عبارتند از:
· ساخت
· خدمات
· بهداشت
· تحقيق و توسعه
· تحليل و جلوگيري از حوادث صنعتي
با جمع بندي مطالب فوق الذكر در اينجا تعريف ماكروارگونومي ارائه مي شود:
ماكروارگونومي از لحاظ مفهومي به عنوان رويكردي اجتماعي – فني و از بالا به پايين براي طراحي ساختار سازماني و كاري و وظايف مرتبط و واسطه هاي انسان – ماشين، انسان – محيط و كاربر – سيستم تعريف مي شود.
آينده ماكروارگونومي
جمع گرايي (Synergism) و توانايي آتي
محققين و تئوريستهاي سيستمهاي عموماً اعتقاد دارند كه تمام سيستمهاي پيچيده جمع گرا (Synergism) هستند بدين معني كه اثر يك مجموعه از جمع ساده اثرات اعضاي آن بيشتر (يا كمتر) مي باشد. كاربرد اين مفهوم براي سازمانهاي پيچيده چندين نتيجه قابل توجه حاصل شود.
الف) وقتي كه سازمان كلي و ساختار كاري به طور ارگونوميك طراحي نشده باشند كل مجموعه از لحاظ بهره وري، سلامت، ايمني، رضايت كارمندان و كيفيت سطح كار از جمع ساده اثرات اجزاء كمتر خواهد بود.
ب)وقتي كارها انفرادي، محيطها و ايستگاههاي كاري از لحاظ ارگونومي طراحي ضعيفي داشته باشند، اثر كل مجموعه ازلحاظ شاخصهاي اثر بخشي سازماني فوق الذكر از جمع ساده اثرات اجزاي خود كمترخواهد بود.
ج) وقتي طراحي ميكروارگونوميك يك سازمان با طراحي ماكروارگونوميك آن مطابقت نداشته باشد كل مجموعه تاثير كمتري از جمع ساده اجزاي خود خواهد داشت.
بر عكس وقتي كه سيستم سازماني به طور ماكروارگونوميك از طريق طراحي هماهنگ و موثر ميكروارگونوميك به خوبي طراحي شده باشد كل سيستم بر حسب مقياسهاي اثر بخشي سازماني فوق الذكر بسيار بيشتر ازجمع ساده اجزاي خود خواهد بود.
با اين شرايط امكان بهبود بهره وري، سلامت (خصوصاً از طريق كاهش ناراحتي هاي جسمي ناشي از كار) ايمني (به خصوص از طريق كاهش حوادث تلف كننده زمان) و كيفيت سطح كار (به خصوص از طريق انگيزش كاري ذاتي، احساس ارزش ذاتي توسط كارمند، رضايت شغلي و كاهش استرس رواني ناشي از كار) به وجود مي آيد. به جاي بهبود 10 تا 25 درصدي شاخصهاي فوق كه از طريق به كار بردن موفق ميكروارگونومي تجربه شده است مي توان با استفاده از ماكروارگونومي شاهد بهبود 60 تا 90 درصد يا بيشتر در شاخصهاي بازدهي يك سازمان بود (Hendrick, 1991).
تغيير تقاضاي براي متخصصين ماكروارگونومي
با توجه به اين نتايج مثبت به نظر مي رسد نياز به متخصصين ماكروارگونومي سير صعودي مضاعفي داشته باشد. با مشخص شدن اثرات مثبت اين رويكرد، شركتها و موسسات به كاربرد آن علاقه مند شده و مايلند كاركرد سازمان خود را هر چه بيشتر بهبود دهند.
ماكروارگونومي به عنوان يك استراتژي TQM
عليرغم استفاده گسترده از ISO9000 بر اي TQM، به نظر مي رسد ماكروارگونومي به عنوان يك استراتژي TQM مي تواند بسيار مفيد باشد. پيش بيني مي شود روند جديدي از ماكروارگونومي در اين زمينه به وجود آيد و باعث گسترش وسيع TQM شود.
ماكروارگونومي و كاهش ناراحتي هاي جسمي ناشي از كار (WIMSDS)
اگر چه ميكروارگونومي تا كنون براي كاهش ناراحتي هاي جسمي ناشي از کار استفاده مي شده و همچنان به كار مي رود، معرفي و استفاده از ترمينالهاي نمايشگر تصويري (VDT) در دهه 1980 و 1990 چالش جديدي را به وجود آورده و باعث افزايش ناراحتي هاي كاري شده است. ناراحتي هاي كاري مربوط به VDT را نمي توان به آساني با ارگونومي سنتي برطرف كرد. مطالعه بامر (Bammer) نشان داد كه علاوه بر رويكرد سنتي تلاش براي بهبود سازمان كاري و افزايش تنوع وظايف و قابليت كار گروهي نيز منجر به افزايش بهره وري مي شود. تحقيق فوق و ساير مطالعات انجام شده تاثير مشخص ماكروارگونومي را بر رفع ناراحتي هاي جسمي ناشي از كار نشان مي دهد.
ماكروارگونومي، رويكرد انسان گرا
تجربيات 30 سال گذشته نشان مي دهد قسمت عمده مشكلات غفلت از انسان و ناراحتي هاي جسمي به سه رويكرد طراحي كار بر مي گردد. اين رويكرد ها عبارتند از:
الف) ارگونومي تكنولوژي گرا
ب) رويكرد « پس ماند (Left- over) به تخصيص وظيفه كار
ج) شكست در يكپارچه سازي مشخصات اجتماعي – فني سيستم با طراحي سازماني و كاري آن
تمام اين سه مورد به خاطر شكست در رويكرد انسان گرا به طراحي به وجود مي آيند.
ارگونومي تكنولوژي گرا
وقتي كه يك تكنولوژي جديد به وجود مي آيد طراحان عموماً بر تطابق آن با برخي اشكال سخت افزاري با نرم افزاري تمركز مي كنند تا نتيجه و حاصل مطلوب را به دست آورند. ارگونومي معمولاً به شكل طراحي واسطه هاي انسان – سيستم براي سخت افزار يا نرم افزاري كه قبلاً طراحي شده، پديدار مي شود تا خطاي انساني را كمينه كرده و رفاه جسمي را بهبود بخشد. به ندرت جنبه هاي انگيزش دروني كارها، مشخصات رواني – اجتماعي نيروي كار يا فاكتورهاي طراحي سازمان و سيستم كار مورد توجه قرار مي گيرند.
رويكرد « پس ماند » به تخصيص وظيفه كار
وقتي كه صرفاً رويكرد تكنولوژي گرا در طراحي سيستم به كار گرفته شود، تمركز معطوف به واگذاري هر گونه وظيفه يا كاري به ماشين مي شود به گونه اي كه تكنولوژي ماشين قادر به انجام دادن آن باشد. پس از آن، آنچه باقي مي ماند به افراد واگذار مي شود كه بايد به انجام رسانده، نگهداري كرده يا ماشين از آنها خدمت بگرد. اين روش معمولترين وسيله تخصيص وظيفه و كار براي استفاده از تكنولوژي جديد مي باشد (Bailey 1989) اصل پايه طراحي اجتماعي – فني يك سيستم اينست كه براي بازدهي حداكثر، بايد براي زير سيستمهاي پرسنلي و تكنولوژي بهينه سازي همزمان صورت گيرد و اينكار فقط از طريق طراحي همزمان اين دو امكان پذير است. وقتي كه فقط براي بهينه سازي زير سيستم فني تلاش مي شود، زير سيستم پرسنلي براي تطابق تحت فشار قرار مي گيرد. براي بهينه سازي همزمان نياز به رويكردي انسان گرا مي باشد.
شكست در يكپارچه سازي مشخصات اجتماعي – فني
در ادبيات ارگونومي، چهار جزء عمده يك سيستم اجتماعي – فني عبارتند از زير سيستم پرسنل، زير سيستم فني، ساختار سازماني و محيط خارجي. اين چهار عنصر با يكديگر تعامل دارند. تغيير در يكي از آنها بر ديگري اثر مي گذارد و در صورتي كه به طور مناسب برنامه ريزي نشود اثرات اغلب با روشهايي غير قابل پيش بيني ظاهر مي شود.
متاسفانه رويكرد تكنولوژي گرا در طراحي سازمان و كار به طور مناسبي متغيرهاي اجتماعي – فني سيستم را در نظر نمي گيرد. در نتيجه سيستمهاي طراحي شده نه تنها در بهره وري بلكه در احساس ارزش كارمندان، استرس، رضايت و ساير موارد سلامت و ايمني بهينه عمل نمي كنند.
به خاطر اين جنبه هاي كاركرد نامناسب سه رويكرد متداول فوق در طراحي سازمان و سيستم كاري به رويكرد انسان گرا كه موارد زير را به انجام برساند احتياج است: اول بايد براي تخصيص وظيفه و كار از رويكرد كاري انسان گرا استفاده شود و دوم بايد به طور مناسب متغيرهاي سيستم اجتماعي – فني برحسب اثرات آنها بر سازماندهي، طراحي شغل و واسطه هاي انسان – سيستم مد نظر قرار گيرند. راهبردي كه مي توان اين معيار را ارضا كند رويكرد ماكروارگونومي است. ماكروارگونومي قبلاً به عنوان رويكرد سيستماتيك اجتماعي – فني و از بالا به پايين براي طراحي سازمانها، سيستمهاي كاري، شغلها و واسطه هاي انسان – سيستم مربوط تعريف شد. ماكروارگونومي از رده هاي بالا به پايين اجرا مي شود به اين ترتيب كه با تحليل متغيرهاي مرتبط سيستم اجتماعي –فني بر حس تاثيرات آنها بر طراحي ساختار كلي سيستم كاري شروع مي شود و پس از آن اين تصميمات طراحي به سطح خرد طراحي شغل و ايستگاه كاري منتقل مي شود. ماكروارگونومي رويكردي انسان گرا است به اين خاطر كه در تصميمات مربوط به ساختار سازمان و سيستم كاري بايد به مشخصات تخصصي و رواني – اجتماعي كارگر توجه شود و همچنين ويژگي هاي مرتبط محيط خارجي كه بايد افراد به طور موثر با آنها پاسخ دهند مورد ملاحظه قرار مي گيرد (علاوه بر در نظر گرفتن مشخصات اصلي تكنولوژي كه مي خواهد استفاده شود) به همين ترتيب با در نظر گرفتن اين مشخصات، ماكروارگونومي رويكردي انسان گرا براي تخصيص كار وظيفه مي باشد.
وبلاگ انجمن برنامه ریزی و تحلیل سیستمها اولین وبلاگ تخصصی رشته صنایع سیرجان می باشد که حاوی نکات روز مهندسی صنایع است. این انجمن از سال 1381 کار خود را آغاز نموده است و یکی از بهترین انجمنهای علمی استان کرمان می باشد.